انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📚 #کتاب_بخوانیم (٣٢)
یکی از روزها که معلم تدریسش را تمام کرد و کتابش را بست، روی صندلی نشست و با نگاه سؤال برانگیزش، همه را از نظر گذراند.
- بچه ها! توی این چند دقیقهای که تا زنگ تفریح مونده، دوست دارم تک تکتون بگین که میخواین در آینده به کجا برسین یا بزرگترین آرزوی زندگیتون چیه؟
پچپچ بچهها بالا گرفت. من هم با لبخند، راضیه را برانداز کردم. یک نفر از ردیف دوم دستش را بلند کرد.
- خانم، من دوست دارم وکیل بشم.
دیگری از آخر کلاس سریع دستش را بالا آورد و پشت سر او گفت: «من دوست دارم انقدر درس بخونم که دانشمند بشم.»
صدای خنده ها در بین دستهای بالا آمده بلند شد. کناریش با ناز و ادا گفت: «منم میخوام پولدار بشم.»
خندهها ادامه داشت. دانشآموزی از ردیف سوم با غرور گفت: «خانم من میخوام جراح قلب بشم.»
معلم با لبخند به تکتک بچهها نگاه میکرد و به حرفهایشان گوش میداد که یکدفعه به صندلی روبهرویش چشم دوخت.
- راضیه ساکتی؟! تو میخوای چهکاره بشی؟
راضیه که در حال بازی کردن با جلد کتابش بود، سرش را بالا آورد. نفس عمیقی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دوباره به کتابش چشم دوخت.
- خانم، من... من دوست دارم یکی از یاران #امام_زمان"عج" بشم.
نگاهها روی راضیه ثابت ماند. صداهای آهسته و خندهها را از اطرافم به سختی میشنیدم.
- چه خیالاتی! یار امام زمان! اینم شد آرزو؟
برگشتم و چشم غرهای به بچهها رفتم. نگاه معلم هنوز راضیه را دربرداشت.
- آفرین...! آفرین!
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📚 #کتاب_بخوانیم (٣۱)
یکی از درس هایی که من از زندگی با علی یاد گرفتم، این است که نیاز نیست انسان به دنبال کارهای بزرگ برود. اگر همان وظایف در ظاهر کوچکت را درست انجام دهی، خود به خود کارهای بزرگ در مقابلت قرار می گیرد و توفیق انجام دادنشان را پیدا می کنی و پله پله رشد خواهی کرد. رشدی که من در زندگی علی از نزدیک شاهدش بودم...
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۷ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📚 #کتاب_بخوانیم (۳۰)
نوشته بود:
"ماندن کنار من لیاقت میخواست..."
که چند هزارتایی #لایک خورده بود!
واقعیت این است که کسانی که به آنها #عشق می ورزیم، بیشترین قدرت را برای آزار ما دارند... حالا هر چه میخواهیم بگوییم به درک که رفتی!
اما مگر #احساسات ما درست می شود؟!
پ.ن:
آیا عشقی که به راحتی و ارزانی در دسترس است، همان عشق اصیل و عمیق است؟ میزان عشق ارزش نیست. آنچه مهم و نشان دهنده ی اصالت عشق است، سلامت عشق است.
+ نوشته شده در پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📚 #کتاب_بخوانیم (۲۹)
یه جمله اول "مناجات المحبین" امام سجاد علیه السلام هست که بد جور دلم رو برده.
آقا اون جا میگن:
"اِلـهی
مَنْ ذَاالَّذی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ
فَرامَ مِنْکَ بَدَلاً؟!"
خدایا!
کیست آن که شیرینی محبتت را چشید
و به جای تو دیگری برگزید؟!
پ,ن:
خدای من!
چشم هایم را
مهمان بزرگ بودن خویش کن
و کامم را
با پرستش کبریاییات شیرین نما.
+ نوشته شده در جمعه ۱۳ مهر ۱۳۹۷ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📚 #کتاب_بخوانیم (۱۶)
یاران! این قافله، قافلهی عشق است
و این راه که بر سرزمین طف در کرانهی فرات میرسد،
راه تاریخ است.
و هر بامداد این بانگ از آسمان میرسد که:
الرحیل، الرحیل.
از رحمت خدا دور است که این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد.
این دعوت فیضانی است که علیالدوام،
زمینیان را به سوی آسمان میکشد و...
بدان که سینهی تو نیز آسمان لایتناهی است
با قلبی که در آن چشمهی خورشید میجوشد
و گوش کن که چه خوش ترنمی دارد در تپیدن:
حسین، حسین، حسین، حسین.
نمیتپد، حسین حسین میکند.
#فتح_خون
#سید_مرتضی_آوینی
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست
"من میخام کار کنما اما نمیدونم چی بنویسم؟! آخه #مطمئن نیستم..."
نیاز به کار را درک کردیم و توانایی کار را هم داریم اما اطلاعات کافی نداریم! راه حل روشنه کلید توی #مطالعه است.
در زمینه موردنظر برید #کتاب بخرید یا از طریق کتابخونه ها به منابع دسترسی #پیدا کنید. برای نوشتن یک متن لااقل باید #چندمنبع رو بخونید و بعد بنویسید!
:: حتی اگر #حوصله این کارهارو هم ندارید (!) متن جدیدترین کتاب مرتبط با موضوع را هم که عیناً بیارید به خاطر سرانه مطالعه بسیار بالای کشورمون جدیدِ!
+ نوشته شده در یکشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۷ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

در ایامی که شهید بهشتی به اصفهان آمده بودند، در جلسه ای با یک روحانی بحثی داشتند.
ایشان می فرمود:
« من معتقدم باید با مجموعه جوانان قاطی شد. چون جوانی که خودش را با یک خیز به نوک قله ی کوه می رساند، نباید انتظار داشت از شما بپذیرد که به او بگویید باید پشت سر من حرکت کنی. چون او که نمی تواند از نیروی جوانی خودش غافل شود. شما حداکثر میتوانی او را راهنمایی و نصیحت کنی که چگونه در رسیدن به قله مواظب خودش باشد.»
ایشان به آن روحانی گفت:
«جوانان ما باید اشتباه کنند تا یادبگیرند دیگر اشتباه نکنند.»
طرف مقابل گفت که پس تکلیف بیت المال مسلمین چه می شود. چون بر اثر این اشتباهات جوان ها از بین خواهد رفت.
آقای بهشتی فرمود:
«اصلا بیت المال مسلمین برای همین است که ما آن را با حساب و کتاب به دست نسل جوانمان بدهیم تا آنها با یکی دوبار اشتباه کردن صاحب تجربه شوند.
جوان ها مانند لوکوموتیو یک قطار هستند، ولی افراد مسن واگن های آنها هستند. اگر لوکوموتیو بدون واگن باشد و بخواهد حرکت کند فایده ای ندارد و واگن ها هم بدون لوکوموتیو نمی توانند حرکتی داشته باشند. ما باید به تبعیت از پیامبر این دو را باهم پیوند بدهیم.»
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📖 | #کتاب_بخوانیم [27]
قبل از عملیات کربلای چهار، حاج حسین خرازی آمد و برای نیروها صحبت کرد به محض تمام شدن حرف هایش مهرداد عزیزاللهی جلو رفت و گفت: "حاجی سفارش کن که منو بندازن سر ستون."
وقتی بچه ها از زیر قرآن رد و به طرف آب میرفتند مهرداد جلوتر از بقیه حرکت کرد و رفت پشت سر نفر اول که یک نیروی اطلاعاتی بود ایستاد، سر حلقه را گرفت و وارد آب شد.
پ,ن: ستون داخل آب مثل ستون در خشکی نبود. برای عملیات آبی باید هر نیرو حلقه ای از یک طناب که چپ و راست آن به اندازه نیم متر حلقه داشت را می گرفت تا در آب همه در یک ستون و صف حرکت کنند.
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۶ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📖 | #کتاب_بخوانیم [26]
همه چیز از آنجا شروع شد که هر کس و هر فرقه و مذهبی خواست مطرح شود، دست گذاشت روی تو؛
از حقوق تو حرف زدند و از ظلمی که در گذر سال ها بر تو رفته است و ادعای اینکه حقت را باز خواهند ستاند.
چقدر خوب، مگر تو غیر از این، چه میخواستی؟ عیر از اینکه کرامت، شرف و آزادی های انسانی ات حفظ بشود؛
حالا این گوی و این میدان. مدعی ها بیایند وسط تا حقانیت و اصالت خودشان را به تو ثابت کنند.
قضاوتش باتو، فقط با تو، بانو...
پ.ن: فانوس روشنگری ات را بیفروز بانو!
انگار غبار آلود شده مسیر، تقابل همان تقابل همیشگی تاریخ است...
+ نوشته شده در جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ ساعت توسط علیرضا آقاباباگلی
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📖 | #کتاب_بخوانیم [23]
📚 امام دریا بود.
ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد،
درکی از خارج آب ندارد.
امام مثل آب بود.
#ماهی ها به جز آب چه می دانند؟
تمام زندگیشان آب است
وقتی ماهی از آب جدا شود،
روی زمین بیافتد،
تازه زمینی که آرام تر از دریاست،
شروع میکند به تکان خوردن
ماهی دست و پا ندارد، گرنه میشد نوشت که به نحو ناجوری دست و پا می زند.
اگر فلس داشته باشد،
طی این پریدن ها و دست و پا زدن ها،
مقداری از پوست جدا میشوند و روی زمین میماند.
البته بعضی اشتباه میکنند و روی شکم ماهی سنگ می گذارند تا بالا و پایین نپرد!
علم می گوید ماهی بخاطر دور شدن از آب، به دلایل طبیعی، می میرد
اما هر کس یکبار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد،
تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلایل طبیعی نمی میرد
ماهی بخاطر آب خودش را میکشد...
#سید_روح_الله_خمینی
#ارمیا | #رضا_امیر_خانی
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ ساعت توسط خادم الزهرا
|
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی
خداست

📖 | #کتاب_بخوانیم [22]
📚 هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار کشیده است؟
چون باغ بی دیوار از آسیب مصون نیست،
میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند.
هیچکس هم با نام آزادی دیوار خانه خود را برنمی دارد و شب ها درب حیاط را باز نمی گذارد؛ چون خطر رخنه دزد جدی است...
+قرشتگان زمین، نوشته عباس رحیمی، انتشارات جمال
+ نوشته شده در دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵ ساعت توسط خادم الزهرا
|