#زندگی_دکمه_بازگشت_ندارد ... | 1
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی خداست

#زندگی_دکمه_بازگشت_ندارد ... | 1
شاطر حواسش به نان هاست که نسوزد و آنها را به موقع بردارد؛ اما گاهی لا به لای این کار، نگاهی هم به گوشی همراهش می اندازد و انگشت شَستش را بالا و پایین می بَرد.
راننده حواسش به چراغ راهنماست که چه زمانی ثانیه شمارش صفر می شود تا راه بیفتد و لابه لای این نگاه کردن ها، کلماتی روی گوشی می نویسد و منتظر واکنشی از گیرنده ی پیام است.
مداح با شور و حرارت، در حال روضه خوانی است و جوان، به شدت حواسش به مداحی است که در تاریکی مسجد، چراغ صفحه ی تلفن همراهش روشن می شود و او گوشی اش را بر می دارد تا پیام رسیده را بخواند.
گوشی های همراه حالا همه جا با ما هستند: خانه و خیابان و محل کار.
بزرگ یا کوچکی گوشی ها هم تفاوتی در حمل و نقل آنها ندارد؛ در کیف کمری یا داخل کیف دستی و یا در جیب لباس همراه ما هستند. شب ها یا موقع استراحت هم گوشی ها در نزدیک ترین موضعی قرار می گیرند که با دراز کردن دست بتوان آنها را برداشت.
در مهمانی ها و بازارها، حتی بیش از کیفِ پول، حواس ها جمع گوشی های همراه است که مبادا لحظه ای همراه شدگی شان قطع شود.
تا سیزده چهارده سالِ پیش، استفاده از گوشی همراه اینگونه فراگیر نبود و احساس نیاز به آن وجود نداشت یا اگر داشت، به موقعیت کارِ افراد مربوط میشد که در دسترس بودن آنها را الزامی میکرد و اندکی بعد از آن، وضعیت مالی افراد که تمکن آنها را به رخ بکشند، مد نظر بود. رفته رفته، اولی تغییر کرد و در دسترس بودن، نیازی عمومی تلقی شد و هم زمان با آن، داشتن روابط همیشگی در لایه ای از تفاخر و برجستگی قرار گرفت.
مثلا پیکان و پژو و پاجرو، همگی، ماشین هستند و می توانند افراد را جا به جا کنند؛ اما آیا عموم افراد مایل به داشتن پیکان اند یا پاجرو؟ البته اینجا تفاوت قیمت هاست که تعیین کننده ی انتخاب است و اینکه بسیاری نمی توانند خودروی گران بخرند؛ اما خرید گوشی همراه گران قیمت شدنی تر است.
با گسترش استفاده از گوشی های همراه و افزایش میزان خرید و مصرف آن، گونه ای وابستگی در افراد ایجاد شد که به قیمت یا لزوم در دسترس بودن ربطی نداشت. برخی ها اسمش را میگذراند اعتیاد مجازی. حالا اسمش هرچه باشد، مهم نیست، رسمش فراتر از آنی است که بشود پنهانش کرد و درباره ی خودش، آثار پنهانی آن و گرفتاری هایش حرفی نزد.
دکارت قرن ها قبل می گفت که می اندیشد، پس هست. بودریار، هم ولایتی او، سال ها قبل می گفت که مصرف می کند (می خرد)، پس هست و امروز احتمالاً باید گفت که آن کسی که موبایل دارد، پس هست ...!