السلام ...
انتشار مطلب با ذکر منبع موجب خشنودی خداست

یک گنبد زرد،
دو تا گلدسته،
یک گنبد فیروزهای با دو تا گلدسته فیروزهای
این قشنگترین نمای حرم امام رضا (علیه السلام) از توی خیابان است.
هر وقت به اینجا ميرسد،
درست رو به گنبد احساس سبکی خاصی میکند.
می رسد به درهای ورودی.
چقدر آرزو دارد دستی روی شانهاش بخورد!
چقدر دوست دارد وقتی اذن دخول را ميخواند، یکی با صدای بلند اذنش دهد!
اينجا کسي دلش را به آقاي مهرباني داده است.
اشکهايش آرام آرام از روي گونه هاي خسته اش عبور مي کند
و او با دستهاي لرزان و بي رمق غبار از چهره آفتاب سوخته اش مي گيرد.
هنوز باور نمي کند که به بهشت زمين پاي گذاشته،
هنوز در بهت و حيرت است که آيا اوست که لايق ديدار دوست شده است؟
نگاه هايش را دنبال مي کنم،
گاهي به ايوان می دود و گاهی به سقاخانه و گاهی هم به عبور کبوتران گره می خورد.
او با اين فضا آشناست و گويي در تمام اين روز های عمری که از خدا گرفته، بارها و بارها به زيارت آمده است.
دوست دارد تمام صحنها را بگردد؛
همه صحنها رواقها، تمام درها، كاشيها، تمام محرابها، دالانها.
اما يكراست رفت سمت سقاخانه.
كبوترهاي روي سقاخانه و كاسههاي طلايي برايش يك معني خوب داشتند و هر جا كه ميرفت رنگ تازهاي ميديد.
رو به گنبد میکند و آرام با بغض در گلویی که حالا مرحمی پیدا کرده و دارد بیرون می ریزد، زمزمه میکند:
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی...