رابطه برای شناخت

 

مبحث: روابط دختر و پسر
چرا ارتباط؛ انگیزه های ارتباط؟ » رابطه برای شناخت

سوال6: دوستم ارتباط با جنس مخالف دارد. وقتی از او دلیل و انگیزه ی این کارش را پرسیدم گفت: قصد ازدواج با او را دارم و می خواهیم در این مدت یکدیگر را بهتر بشناسیم و اگر به این نتیجه رسیدیم مناسب یکدیگر نیستیم از هم جدا خواهیم شد. به نظرم دلیلش منطقی بود. نظر شما چیست؟
پاسخ: جا دارد به دوست شما که تصمیم عالی و مقدس ازدواج را گرفته تبریک بگوییم. امیدواریم که ایشان و همه ی جوان های فهمیم ما هرگز ازدواج نکنند مگر با همتای الهی خودشان.

چقدر این تصمیم زیبا، زیباتر می شد اگر قبل از هر چیز در مورد ازدواج و ملاک های انتخاب همسر و به ویژه شیوه ی انتخاب همسر با یک مشاور صحبت می کردند تا مشکلات و ابهامات انتخاب همسر به حداقل برسد.
اما چون شما کار او را منطقی و مورد قبول دانسته اید، بر خود لازم دیدیم که نکاتی را خدمت شما و دوست عزیزتان مطرح کنیم:

ما معتقدیم که در ازدواج، به مهارت شناخت دنیای جنس مخالف نیاز است. بنیادی ترین اصل در ازدواج، شناخت طرف مقابل به عنوان جنس مخالف و همسر آینده است. اما کاملاً بااین نظر مخالفیم که برای شناختِ طرف مقابل از هر راه و روشی می توان استفاده کرد. دلیل مخالفتمان با روش دوست شما، این است که در این شیوه، نه تنها شناختی حاصل نمی شود بلکه مسیر شناخت با جوشش احساسات و عواطف بسته می شود. ما برای ادعای خود دلایلی داریم که هر کدام حاصل تجربه ی کاری ماست و به چند مورد اشاره می کنیم:

1. این یک واقعیت غیر قابل انکار است که معمولاً پسرها عشق باز و دخترها عشق ورزند. یعنی نگاه دختر و پسر به روابطِ قبل از ازدواج، دو نگاه متفاوت است. پسرهایی که آزادانه و بدون هیچ گونه تعهدی اقدام به ارتباط با یک دختر می کنند، مهمترین هدف آن ها رفع نیاز جنسی شان است. (و جالب آنکه باور این مساله برای دختران خیلی سخت است.) در حالی که دخترها چون عشق ورزند، گمان می کنند که واقعا طرف مقابل عاشق او شده و خود را کم کم باید برای مراسم ازدواج آماده کنند حال آنکه حقیقتاً گول خورده اند و اگر منظور پسر، شناخت و نهایتاً ازدواج بود؛ چرا بدون بهانه گیری، رسماً از این دختر خواستگاری نکرد؟

با این وجود، از دختر و پسری که سرشار از عواطف اند و زمانی که در کنار هم قرار می گیرند، فعل و انفعالات هورمونی کشش فراوانی در آنها ایجاد می کند، چگونه می توان انتظار داشت که به شناخت لازم برای ازدواج برسند؟ اصلاً آیا مجالی برای شناخت پیدا خواهند کرد یا این که هر کدام سعی خواهد کرد معایب خود را بپوشاند تا علاقه ی طرف مقابل نسبت به او کم نشود؟

گذشته از این، آن ها بهترین اوقات را که از حوصله ی کافی برخوردارند، برای ملاقات انتخاب می کنند و هر وقت خسته شدند، از هم جدا می شوند. در این صورت چگونه و چه زمانی خواهند توانست آستانه ی تحمل یکدیگر را بسنجند و به شناخت کامل برسند؟

خیلی متاسفیم!
باید متاسفانه در اینجا این نکته ی غم انگیز را بیان کنیم که درصد بسیار بالایی از دخترانی که به بهانه هایی مانند شناخت برای ازدواج، درس خواندن و ... اقدام به دوستی و ارتباط با جنس مخالف می کنند، فریب خورده و به خاطر این که مثلاً طرف مقابل را از دست ندهند، راضی به ارتباط جنسی می شوند. آن ها آینده ی خود را که می توانست پاک و نورانی باشد، به یک عمر حسرت و ندامت تبدیل می کنند.

ما با بقیه فرق می کنیم
ناگفته نماند که برخی می گویند:
ما در مورد خودمان مطمئنیم. هر جا بخواهیم رابطه را قطع می کنیم و مراقبیم که اتفاق خاصی نیفتد.

در جواب این دسته از افراد باید گفت:
براساس آمار، حدود هشتاد درصد از کسانی که در دریای خزر غرق می شوند، شنا بلد هستند. ماهر و مطمئنند که غرق نمی شوند. همین اعتماد به نفس کاذب، کار دست آن ها می دهد. هرچه به آن ها گفته می شود که جلوتر نروید، می گویند حواسمان هست. آنقدر در دریا پیشروی می کند که در نهایت غرق می شود. در حالی که کسانی که شنا یاد نگرفته اند، بیشتر احتیاط می کنند.

بله؛ شیطان ما را قدم به قدم به پرتگاه نزدیک می کند. ما افراد بسیاری سراغ داریم که می گویند: من نفهمیدم که چه شد. به خودم آمدم و دیدم کار از کار گذشته و دچار مشکل شده ام.

2. در جامعه ی ما یکی از راه های تحقیق برای ازدواج (چه دختر و چه پسر) کسب اطلاع از همسایگان و اطرافیانِ فرد مورد نظر است. اگر در زمان ارتباط آن دو (که فرضاً هدفشان شناسایی و شناخت برای ازدواج هست)، کسی از اطرافیان، همسایگان و آشنایان، آن ها را باهم ببیند؛ به نظر شما پیش خودش چه فکری خواهد کرد؟ آیا چیزی غیر از روابط نامشروعِ آن دو نفر، در ذهنش خواهد آمد؟

دردسر، زمانی شدید خواهد شد که به هر دلیلی این دو نفر نخواهند با یکدیگر ازدواج کنند و به قول دوست شما، به این نتیجه برسند که مناسب هم نیستند. در این صورت است که هر دو در موضوع ازدواح و زندگی آینده با مشکلات جدی مثل خواستگاران نامتناسب یا نداشتن خواستگار (در مورد دختر) و شنیدن جواب رد از سوی نامزدهای مناسب (در مورد پسر) مواجه خواهند شد. چون خود آن دو نفر با رفتار اشتباه باعث نگاه منفی دیگران به خود شده اند.

3. سر انجام این ارتباط ها (به هر انگیزه صحیح یا غلطی باشد) دو حالت بیشتر نیست: یا اینکه به ازدواج با یکدیگر منتهی می شود و یا این گونه نیست و هر کدام با شخصی دیگر ازدواج می کنند.

اگر روزی قرار شد که باهم زیر یک سقف زندگی مشترکی داشته باشند، چون از قبل زمینه ی بی اعتمادی به یکدیگر را فراهم کرده اند، از این زندگی لذتی نخواهند برد.

خدا برای حفظ خانواده و ناموس، در وجود مرد، صفت غیرت قرار داده تا بواسطه ی این ویژگی، کانون خانواده اش را حفظ و نگهداری نماید. حالا فرض کنید مدتی از ازدواج آن دو نفر گذشت و به طور طبیعی شعله های آتش عشقشان فروکش کرد و به اصطلاح، آب ها از آسیاب افتاد. مرد نسبت به هر حرکت مشکوکی (مانند مزاحمت های تلفنی و ارتباط های شغلی او با مرد های دیگر و ...) که از همسرش می بیند، حساس شده و عکس العمل نشان می دهد و اینجاست که دیوار اعتماد بین او و همسرش متزلزل شده و به مرور این فکر، مرد را آزاد خواهد داد که نکند همسرم همان گونه که قبلا با من ارتباط داشته، حالا هم با افراد دیگری رابطه داشته باشد. این آغاز تلخ کامی ها، بهانه گیری ها و درگیری ها در زندگی مشترک است.

البته عکس این قضیه برای زن هم ممکن است رخ دهد. همان گونه که قبلا در جواب سوال 5 توضیح دادیم، او همیشه نگران است مبادا شوهرش (که سابقه ارتباط با نامحرم داشته)، دوباره سراغ کارهای قبلی خود برود و همان گونه که با من ارتباط برقرار کرد، برای بار دوم با کسی دیگر، طرح دوستی و به دنبال آن ازدواج را پیاده کند و هَوُو بر سر من بیاورد. چون "نو که آمد به بازار، کهنه شود دل آزار."

حالت دوم این است که بر سر مساله ی ازدواج به توافق نرسند. گاهی اوقات به خاطر تغییر شرایط طرفین، مشکلات غیر قابل درمان پزشکی (که با آزمایشات مشخص می شود) یا مخالفت خانواده ها و ... آن دو نمی توانند به یکدیگر برسند. اینجاست که دردسر هایی مانند احساس سرخوردگی، شکست روحی، افسردگی، نفرت از جنس مخالف و ازدواج گریزی برای طرفین و به خصوص از دست دادن خواستگار برای دختر ایجاد می شود.

دوست عزیز؛ زندگی مشترک همیشه به یک روال نیست. خیلی اوقات، زن و مرد بر سر مسائل مختلف اختلافاتی پیدا می کنند که شاید به جر و بحث و قهر های کوتاه مدت هم کشیده شود. در این موارد، زن یا مردی که قبلا تجربه ی ارتباط با شخص دیگری را داشته و بیشتر، خوبی های او را دیده؛ ممکن است نسبت به زندگی کنونی اش دچار تردید شده و با خود بگوید: ای کاش با همان فرد ازدواج کرده بودم.

او این مساله را برای خود احساس شکست می داند و غالباً تا مدت ها او را اذیت می کند و زندگی را بر خود و همسرش به بهانه های مختلف تلخ می کند. گاهی زمزمه های ازدواج مجدد و رسیدن به عشق گذشته از همین جا شروع می شود.

بنابراین به نظر می رسد، بهترین شیوه برای شناخت همسر آینده، به کار گیری روش های بی آسیبی مثل تحقیق و جلسات متعدد گفتگو زیر نظر پدر و مادرها است. البته روش این کار را باید با مطالعه در کتب مربوطه و مشاوره با اهل فن، یاد گرفت.

در این زمینه، مطالعه ی کتاب هایی مانند "مطلع مهر" نوشته ی آقای امیر حسین بانکی پور فرد و "گلبرگ زندگی" نوشته ی آقای حسین دهنوی توصیه می شود.